بچه های شهر من فقط آن هایی نیستند که این روزها با روپوش های رنگارنگ در خیابان ها راه می روند، به مدرسه می روند و به خانه می آیند! شهر من کودکانی هم دارد که روزشان همرنگ شب، دردهایشان مستمر و در زندگی شان فقر بیداد می کند. کودکانی که آرزوی داشتن یک کاغذ و قلم دارند چه برسد که بخواهند در مدرسه ای ساده درس بخوانند.
این روزها که همه چیز به سمت دنیازدگی پیش می رود، ناخودآگاه بازی ها هم دستخوش رنگ و بوی توسعه یافتگی شده اند. بازی کودک امروز دیگر عمو زنجیر باف نیست، امروز بازی های دیگر و مدرن حرف اول را برای او می زنند. امروز کودکان شهر من دغدغه ای برای رسیدن به آرزوهای کودکی شان ندارند؛ چرا که لب باز نکرده پدر یا مادر خواسته او را اجابت می کنند.
کم کم تابستان از راه می رسد و مردمی که هوای آزاد به سرشان می زند ، و در این شهر بزرگ اولین مکان برای حضور خانواده هایی که فرزند خردسال دارند جایی با نام " پارک " است ، اما ... !
این روزها حال و هوای برخی پارک های سطح شهر چه دلگیر شده است ! حصارهایی کشیده اند که انگار فرق دنیای داخل آن حصار با بیرون از زمین تا آسمان می رسد ، چه زود همه چیز تغییر کرد و باید برای حضور در مکان هایی که حق هر شهروند از هر قشری است هزینه داد !
خانواده هایی در شهر من هستند که دوچرخه ندارند ، فشار اقتصادی آنها را در تنگنا قرار داده است ، پدری که دیگر باید برای شادی بچه هایش از این پس به فکر ردیف هزینه باشد . هر چند شاید مسئولین بگویند این وجه دریافتی در پارک ها مورد توجهی نیست و هرکسی می تواند آن را بپردازد ولی حرف شما درست نیست چون هر کسی نمی تواند آن را بپردازد ... !
آری شهر من پارک دارد ولی حصاری دارد که بازهم تفکیک می کند پولدار و فقیر را و برخی دم از توزیع عادلانه خدمات شهری در تمام نقاط سطح شهر می زنند ...! کاش در همین توسعه یافتگی شهرها و احداث پارک های رنگارنگ ، جایی هم برای این بچه های قشر کم در آمد باشد.
متاسفم برای خودم که در یک رسانه ای کار می کنم که از این درد بزرگ غافل شدم و توجهی نکردم که این حصار کشی ها لطمه ای خواهد زد بر قشری از شهر من که آنها هم از مردمان این شهراند و این کارهایی آقایان مسئول نامهربانی است و بی عدالتی است ، قشر کم درآمد شهر من لطمه پولی شدن وسایل بازی شهر را می خورند ! و پدری که شرمنده از فرزند خود می شود و فرزندی که حسرت سوار شدن بر یک وسایل بازی را می خورد و داغ آرزوها بر دلشان تاولی چرکین برای سرباز کردن در روزهای جوانی می شود.
باید از یاد نبریم که تنها ما نیستیم و سالمندان ، معلولان و جانبازان هم هستند که به دور از در نظر گرفتن پولی شدن حق دارند تا شرایطی برایشان فراهم شود تا انها هم بتوانند چند ساعتی در این پارک های داخل شهر جمع شوند و حال و هوایی عوض کنند که فکر کنم انتظار زیادی نیست و حق قانونی این شهروندان است .
یادداشت از ؛ مهدی درخشانی / مدیر مسئول مانداگارانا